انتقام سگ های ولگرد!
بر طبق گذارش پليس بين المللی، ادعای آقای نوروزی، مبنی بر آنکه عموی خود را به هنگام ورود دزدکی از پنجره ی آپارتمان، به رگبار بسته است، دروغ محض است، بلکه ايشان در حقيقت به جای عمويشان، گربه ی بيچاره ی همسايه را که اتفاقن، گربه ای ايرانی بوده است، با نقشه ی قبلی در يکی از شب های نوروز" سال نوی ايرانی ها"، با شليک چند گلوله ی پياپی به قتل رسانده است.
صاحب گربه ی مقتول که يکی از همسايگان اين قاتل بی رحم است، گفته است که در همان اولين دفعه که اين قاتل بی رحم را در حوالی منزلش ديده است و گربه ی معصوم خودش را به او معرفی کرده است و آن قاتل نابکار، توجه ی چندانی به نسبت به گربه او مبذول نداشته است، نسبت به قاتل مشکوک شده است و از آن لحظه به بعد، هميشه او را زير نظر داشته است! آخر چطور ممکن است که يک انسانی که خودش هم ، ايرانی است و به قول خودش، سال ها دور و آواره از وطنش بوده است، چشمش به يک گربه ی معصوم و آواره ی هموطنش بيفتد و نه تنها از بوسيدن و در آغوش گرفتن او دريغ کند ، بلکه بدتر از آن، حتا خودش را عقب بکشد و يک نگاه بی خاصيت هم به آن گربه مظلوم نيندازد!
(چرا؟!).
( چون، قاتل است آقاجان. قاتل!).
شاکی ديگر، سازمان حمايت از حيوانات است که با استناد به " داستان سگ ولگرد"، نوشته ی يکی از نويسندگان ايرانی بنام "صادق هدايت" که برای کشاندن ايران به دادگاه بين المللی، سال های زيادی را به دنبال مدرکی محکمه پسند بوده است، حالا، يکی از همان قاتلان سگ ولگرد را پيدا کرده است؛ قاتلی که نه تنها در ايران، پس از کشتن سگ ولگرد صادق هدايت، از کشتن سگ ها و حيوانات زبان بسته ی ديگر هم، دريغ نکرده است، بلکه حتا درخارج از ايران هم، دست ازکشتن حيوانات زبان بسته برنداشته است!
(چرا؟!).
(چرايش را برويد و از خود ايشان بپرسيد!).
شاکی ديگر، بانک اطلاعات بين المللی است که مدعی شده است، از آنجائی که قاتل، از سالها پيش از انقلاب، کارمند آن مؤسسه بوده است و با تحقيقاتی که به عمل آمده است، معلوم شده است که با اين هدف، در قالب کارمند به درون آن مؤسسه نفوذ کرده است که : اولن، از اطلاعات جا به جائی سرمايه های جهانی مطلع شود! ثانين، اطلاعات مربوط به ثروت های انسانی و حيوانی و آسمانی و زمينی و دريائی که از ايران به خارج ، مهاجرت کرده اند را، جمع آوری کند و به داخل ايران بازگرداند! و آنوقت به همين دو دليل و دلايل ديگری که فعلن از ذکر آن، خود داری می شود، دست به کشتن گربه ی ايرانی همسايه ی بيچاره زده است!
(چرا؟!).
(چون گربه ی معصوم که به نظر او، يکی از همان سرمايه های ايرانی بوده است، پيشنهاد قاتل سنگدل را مبنی بر بازگشتن به ايران، قبول نکرده است!).
شاکی ديگر، روانشناس مشهوری است که به دليل عشق و علاقه ی زايدالوصفی که به ايران دارد، از کشته شدن گربه ی ايرانی بسيار متاسف شده است و گفته است که هدف قاتل از شليک کردن به گربه ی معصوم و و بيگناه، در حقيقت، شليک کردن به خود کشور ايران بوده است. چون، اگر دقت شود، نقشه ی ايران، شبيه يک گربه ای درحال قيام است. و چون، حدود بيست و چند سال می شده است که منتظر قيام گربه بوده است و گربه، به خواسته ی او، پاسخ مثبتی نداده است، يکدفه، به کله اش زده است و گربه ی ايرانی معصوم و بيگناه همسايه را، به گلوله بسته است!
(چرا؟!).
( برای آنکه به هرحال، انتقام خودش را، از مردم ايران گرفته باشد!).
البته، علاوه بر اين ها، صدها شاکی خصوصی ديگر هم هستند که پليس بين المللی به دلايل امنيتی از اعلام نام آنها خود داری کرده است. ازجمله ی اين شاکيان خصوصی، کسانی هستند که اگرچه شخص قاتل را از نزديک نمی شناسند، اما چون به هر حال و از قرار معلوم، " يک ايرانی"، است، اورا متهم به انجام قتل هائی کرده اند که مرتکبين به آن قتل ها، پس از سال ها که از وقوع آن جنايت ها می گذرد، هنوز موفق به پيدا کردن سر نخی از آن جنايتکاران بالفطره نشده اند و می گويند که از کجا معلوم که قاتلين همه ی آن مقتولان، همين قاتل ايرانی گربه کش نباشد!
(از کجا معلوم که باشد؟!).
( از کجا معلوم که نباشد؟!).
و.........مواردی هم هست که اين قاتل جنايتکارضد انسان و حيوان را، متهم به اتهامات ديگری، از قبيل اعتياد به انواع و اقسام مشروبات الکلی و غير الکلی و انواع و اقسام مواد مخدر و غير مخدر وانواع و اقسام انحرافات اخلاقی و غير اخلاقی و انواع و اقسام بازی ها، از قبيل خدابازی، شيطان بازی، وطن بازی، کفتربازی، دکتر بازی، نون بيار کباب ببر بازی و تيله و گردو بازی و........خلاصه، تروريست بازی، کرده اند. حتا، ميان شاکيان، زن ها و مردها و دختربچه و پسر بچه هائی پيداشده اند که به هنگام مراجعه به شعبات پليس بين المللی، نه تنها به پهنای صورتشان اشک می ريخته اند، بلکه علاوه بر آنها، کسانی هم بوده اند که مدارک فراوانی، از قبيل نوارضبط مکالمات تلفنی، عکس و اسلايد و فيلم های فراوان، از ايرانيان سرتاسر جهان، در اختيار پليس، قرار داده اند!
( اين کسانی که می فرمائيد، چه کسانی بوده اند؟!).
( خود ايرانی ها آقاجان. خود ايرانی ها!).
مهمتر از همه ی اينها، يک پروفسور سابقن مسلمان و ايرانی که در جمهوری اسلامی، پست های بسيار بسيار مهم و کليدی هم داشته است، پيدا شده است که اتفاقن، تخصص ويژه اش، در باره ی "اسلام و خاورميانه" است . اين پرفسور سابقن مسلمان و ايرانی، پس از بررسی مدارکی که از منزل اين قاتل بی شرم، به دست آورده است، راز انگيزه ی قاتل را برای اقدام به چنان جنايت هولناک و سنگدلانه ای، بر ملا ساخته است. يکی از مهمترين مدارک به دست آمده، نقشه ی ايران است که قاتل، در حاشيه ی آن، با خط خودش، مطالب زير را حاشيه نويسی کرده بوده است. مطالب اينها هستند:
( " زلزله ها فکنده ای به کوه و دشت و دامنه – آهسته برو، آهسته بيا که گربه، شاخت نزنه ".
" ای کبک خوش خرام، که خوش می روی، بايست! – غره مشو که گربه ی عابد نماز کرد! ".
" گربه می رقصانی از جفت و کلک – آخر ای مؤمن چه شد حق نمک؟ ".
" شد آنکه دشمن تو داشت گربه در انبان – کنون گهی است که با سگ فرو شود به جوال".
و.....).
و بعد هم، پرفسور نامبرده ، نتيجه گرفته است که بنا به دلايل بالا، برای جلوگيری از جناياتی از اين دست که در جهان، به دست مسلمانان، انجام می شود، بهتر است که در مورد آن، ريشه ای عمل شود. و برای شروع آن راه حل ريشه ای هم، پيشنهاد داده است که هرچه زودتر، - نهايتن در اواخر همين سال کهنه و يا در اوايل همان سال نوی ميلادی که در راه است- ، بايد به طور سيستماتيک، برای نابود کردن هرچه ايران و ايرانی است، اقدام عاجل به عمل آيد و برای آنکه در فردا و پس فردای های تاريخ، کسی نتواند يقه ی يک مملکت بخصوصی را بگيرد، عاقلانه تر است که اين کار، از طريق سازمان ملل متحد، انجام گردد:
( چگونه؟!).
پرفسور سابقن ايرانی جواب می دهد که:
( اولندش: پليس بين المللی، بايد آن قاتل باالفطره را بکشد. دومندش،: جسد او را، به همراه جسد گربه ی مقتول تحويل سازمان ملل بدهد . سومندش: در سازمان ملل، جلوی چشم همه ی نمايندگان کشورها، جسد گربه و جسد آن قاتل، به قطعات مساوی تقسيم شوند. چهارمندش: هر نماينده، تکه ای از جسد قاتل و تکه ای از جسد گربه را بردارد و به همراه نقشه ی ايران که به رسم يادگار به او داده می شود، ببرد به کشور خودش و...........
( که بعدش چه بشود؟!).
( بعدش، آقاجان روشن است ديگر! اگر توجه بفرمائيد، می بينيد که عناصر فکری تشکيل دهنده ی جهان اکنون ما، مخلوطی از عناصر" پيشاب مدرن، مدرن و پساب مدرن " هستند. روشن است که وجه مشترک اين سه عنصر، همان واژه ی" مدرن" است که اگر از آن فاکتور بگيريم، واژه ی " پيشاب " و " پساب " باقی می ماند. و باز ميان " پيشاب " و " پساب "، واژه ی " آب " مشترک است که اگر از آن فاکتور بگيريم، واژه ی " پيش " و " پس " باقی می ماند. و باز ميان " پيش " و " پس "، واژه ی " پ " مشترک است که اگر ازآن فاکتور بگيريم، " يش" و " س" باقی می ماند که چون فاقد مخرج مشترکی هستند، متاسفانه، ديگر نمی شود از آن فاکتور گرفت. بنابراين، با توجه به آنچه گفته شد، نتيجه می گيريم که اگرنمايندگان کشورها، تکه های اهدائی را به همراه نقشه ی ايران، ببرند به کشورهای خودشان و نقشه را پهن کنند روی زمين و تکه های مذکور را بگذارند روی نقشه - البته، درست روی آن قسمت از نقشه که متعلق به آن تکه است - و بعد، سوزنی را بردارند و فرو کنند روی آن تکه، آنوقت، صدای فروريختن بمب ها و موشک ها و ويران شدن آن قسمت از ايران را – مثل عراق و افغانستان- که از طريق راديوهای سرتاسرجهان شنيديم و درصفحه ی تلويزيون های سرتاسر جهان هم ديديم و........
( شمائی که به خاطر کشته شدن يک سگ بی گناه، اينطور داريد از حقش دفاع می کنيد، چطور دلتان راضی می شود که ناظر فروريختن آنهمه بمب و موشک، روی سر آنهمه انسان بی گناه باشيد؟! حالا ، اسلام به کنار، به هر حال، شما، خودتان يک روزی ايرانی بوده ايد و......).
( بعله. اما، از قديم و نديم گفته اند : " ديگی که برای من نجوشد، می خوام، سر سگ، توش بجوشد!").